کِلکِ افسون

توانمندی و قدرتِ هنر از محدودیت زاده می شود و در آزادی می میرد.

کِلکِ افسون

توانمندی و قدرتِ هنر از محدودیت زاده می شود و در آزادی می میرد.

از انسان پست ملولم و مهربانم آرزوست...

چه حقیر و چه خوارند انسانهای پستی که گرگند در پوست میش.



چه زیبا سروده است فریدون ایل بیگی:


ای ناشناسان !

بیهوده می گوئید:

-با تو آشنائیم.

من با شما ؟

-فرسنگها از هم جدائیم

با اینهمه درهای باز آشنائی.

ای ناشناسان!

هر نوشخند مهرتان نیشی به جانم می فشاند

هر کلمهء گفتارتان زهری به خونم می چکاند

باور کنید

باور کنید:

از من جدائید.

ای ناشناسان !

من رنجهای ناشناسی می شناسم

- کان باشما بیگانه باشد جاودانه -

من آسمان را با نگاه دیگری کردم نظاره.

ای ناشناسان !

من با همهِ تان آشنایم

هرگز بغیر از آن نئید

که می نمائید .

پیوسته غیر از آن منم

که می نمایم.

ای نا شناسان !

بیهوده می گوئید ، هرگز باورم نیست

هرگز شما بامن نخواهید آشنا شد.

- یا شور و شوق آشنائی در سرم نیست.

ای ناشناسان !

من باشما ؟...

- فرسنگها از هم جدائیم

با اینهمه درهای باز آشنائی .

 

وبه دغل دوستان گرد شیرینی عرض کنم معلم شهید میفرمایند:


اگر قادر نیستید خود را بالا برید لااقل مانند سیبی افتاده باشید شاید اندیشه ای را بالا ببرید


نظرات 1 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ب.ظ http://www.saba1359.blogsky.com/

سلام مسعود جان
به قول اون احمقی که می گفت به قول من و شما و افلاطون و مولانا... حالا شما هی بگو تا منفعتشون در کاره کو گوش شنوا.همین قلم زیبا و بی پروای شما ... درآورده...
شاد باشی وسلامت

...............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد